درخواست زیرمیزی
‫100,000 تومان
پرداخت شده است؟ بله
۱۳۹۴-۱۰-۲۰
هدف: دریافت خدمات قانونی و انتظامی
عمومی - پلیس راهنمایی و رانندگی - کرج
پیشنهاد یا درخواست زیرمیزی چگونه مطرح شد؟
اینقدر منو سردوندن وکارمو انجام ندادن وبهانه های بی خودی اوردن - پلیس راه تهران کرج مقابل شهرک خانم سروان عمایی
اطلاعات تکمیلی
در دیماه سال 94 ساعت حدودا 8 شب بنده وقتی داشتم از محل کارم در تهران بسمت منزل در کرج میرفتم با یک ماشین پرشیا تصادف کردم( مقابل ورودی شهرک خاتم در اتوبان تهران کرج ) چون طرف مقابلم مدعی بود مقصر نیست به اتفاق رفتیم در پاسگاه تا کارشناس تصادفات بیادو بعد از نظر ایشون مدارک ردو بدل کنیم وقتی کارشناس مربوطه که فردی بنام سروان عمایی بود امد گفت ماشین پرشیا مقصره طرف مقابل من که این حرفو شنید گفت من توشورای شهرکرج اشنا دارم رییس زندان رجایی شهر فایلمونه من فردا درجه هات میکنم واز این حرفها جناب سروان هم ترسید وبه ماگفت فردا بیایید برای کشیدن کروکی در صورتیکه با توجه به مقصربودن پرشیا باید همون شب مدارک ایشون به من میداد من فردا رفتم پاسگاه تا از اقای عمایی کروکی بگیرم ببرم بیمه چون طرف من نیومده بود ایشون گفت من نمیتونم کروکی بدم شما بروشورای حل اختلاف و شکایت کن منم بناچار رفتم شورای شهر وشکایت کردم و خودم کارشناسان تصادفات گرفتم ونظر کارشناسی وگرفتم واز طرف مقابلم شکایت کردم چون منزل ایشون تهران بود به من گفتند باید بری مجتمع حل اختلاف شماره 4 تهرانپارس حالا من خونم کجاست کرج بعد گذشت 2 هفته دوندگی و تشکیل پرونده دادن (که بگذرد درانجا چه اتفاقاتی افتاد) به من گفتند شما باید یک نامه از پلیس راه بیاری من گفتم بابا نه کروکر میدن نه نامه شما که حل اختلاف هستس یه نامه به من بدید تا من برم نامه تصادف بگیرم کسی که توشورای حل اختلاف بود به من گفت برو یه چیزی بده به پلیسه ازس نامه بگیر بیار منم به ناچار برگشتم پاسگاه راهور اتوبان تهران کرج مقابل شهرک خاتم یک هفته تمام میرفتم می اومدم بعضی شبها تا 1 نصفه شب میایستادم تا جناب سروان عمایی از گشت تشریف بیارن یکبار اومد گفت الان شب نمیتونم نامه بدم برو صبح بیا صبح رفتم گفت هنوز نیومده تا ساعت 12 میاد تا 9 شب موندم نیومد اخر بعد از گذشت 1 هفته که جلوی در پاسگاه وایستاده بودم یکی از سربازای وظیفه اونجا اومد گفت اقا من چند روز شمارو اینجا میبینم دلم سوخت براتون گفتم والا مشکلم اینه وداستان گفتم براش ، گفت برو پیش فرمانده پاسگاه (بنظرم اسمش سرهنگ سیاوش بود) بهش بگو مشکلتو ببین چی میگه منم رفتم پیشش ومشکلم گفتم و اومد به سرباز جلوی در گفت وقتی عمایی اومد بگو نامه این بنده خدا بده بره اونروزم من کلی وایستادم تا ایشون اومد بعد از اینکه سربازه بهش گفت با کلی اوقات تلخی که چرا من رفتم پیش رییس و غیرو نامه دستی برام نوشت و وقتی نامه داد 100000 تومن ازمن گرفت.کلیه مستندات وپرونده موجوده در صورت نیاز ارسال میکنم